با یک نگاه قلب مرا تکه پاره کرد.......
شاعر قلم شکست و سپس فکر چاره کرد
ژانر تهوع آور رامین و عشق ویس؟!!
لعنت به روزگار که ما را چه کاره کرد....
حالا مگر به ساغر و معشوق می توان-
حال و هوای هر غزلی را اداره کرد؟
باید عوض نمود قوانین عشق با
دستور های تازه و ثبت دوباره کرد
یا بر اساس زندگی و پیشرف علم
با صفر و یک جفا و وفا استعاره کرد
او خوب پی به نکته ی این حرف برده بود
بی رحم بود و قبل مرا پاره پاره کرد
از تکه های خونی این قلب بی گناه
دو تکه را برای خودش گوشواره کرد
تقصیر تو که نیست، خدا بنده را ز اسب
انداخت روی خاک و شما را سواره کرد
او در ازل برای فدای شما شدن
برخلقت وجود حقیرم اشاره کرد...
چالیست
خرداد ۸۹
شاعر قلم شکست و سپس فکر چاره کرد
ژانر تهوع آور رامین و عشق ویس؟!!
لعنت به روزگار که ما را چه کاره کرد....
حالا مگر به ساغر و معشوق می توان-
حال و هوای هر غزلی را اداره کرد؟
باید عوض نمود قوانین عشق با
دستور های تازه و ثبت دوباره کرد
یا بر اساس زندگی و پیشرف علم
با صفر و یک جفا و وفا استعاره کرد
او خوب پی به نکته ی این حرف برده بود
بی رحم بود و قبل مرا پاره پاره کرد
از تکه های خونی این قلب بی گناه
دو تکه را برای خودش گوشواره کرد
تقصیر تو که نیست، خدا بنده را ز اسب
انداخت روی خاک و شما را سواره کرد
او در ازل برای فدای شما شدن
برخلقت وجود حقیرم اشاره کرد...
چالیست
خرداد ۸۹
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر