از پارک رد می شدم که دیدم یه پیرمرد از دوسه تا بچه مدرسه ای آدرس می پرسه
بچه ها هم شروع کردن به اسگل کردن پیرمرده و می خندیدن یواشکی
پیرمرده هم با علم به اینکه داره اسگل می شه داشت به حرفشون توجه می کرد و یه لبخند زیبا روی لبش بود
مِی با جوانان خوردنم،باری تمنا می کند
تا کودکان در پی فِتند این پیر دُرد آشام را
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر