وقتی به تو و گاهی اوقات خودمو و دیگرون دقت میکنم یاد اون داستان چند خطی میفتم یه پیر مردی کنار راهی که منتهی به شهرش میشد نشسته بود مردی از اون جا رد میشد رو به پیر مرده میکنه میگه: هی پیری مردم این شهر چه جور آدمایی هستن بر میگرده میگه مردم شهر خودت چجور آدمایی هستن مرده میگه:آدمایی بس مزخرف پیره مرده میگه آدمای این شهر هم همینطور و مرده میره و یکی دیگه میاد اونم همین سوال رو تکرار میکنه که آدمای این شهر چه جور آدمایی هستن پیر مرده هم باز سوال خودشو تکرار میکنه مرده میگه:آدمای خیلی خوبی هستن میگه انیجا هم همینطور
وقتی به تو و گاهی اوقات خودمو و دیگرون دقت میکنم
پاسخحذفیاد اون داستان چند خطی میفتم
یه پیر مردی کنار راهی که منتهی به شهرش میشد نشسته بود
مردی از اون جا رد میشد رو به پیر مرده میکنه میگه:
هی پیری مردم این شهر چه جور آدمایی هستن
بر میگرده میگه
مردم شهر خودت چجور آدمایی هستن
مرده میگه:آدمایی بس مزخرف
پیره مرده میگه آدمای این شهر هم همینطور
و مرده میره و یکی دیگه میاد
اونم همین سوال رو تکرار میکنه که آدمای این شهر چه جور آدمایی هستن
پیر مرده هم باز سوال خودشو تکرار میکنه
مرده میگه:آدمای خیلی خوبی هستن
میگه انیجا هم همینطور
حالا نمیدونم ربطی داشت یا نه :))
همه جا آسمون یه رنگ ;)
ربطش بستگی به ضریب هوشی طرف داره که برای من صفره :))
پاسخحذف